سایر هنرهای مهم

راهنمای کامل: آموزش رنگ و نور در نقاشی، گرافیک و معماری (متوسط-پیشرفته)

چرب زبان

تا به حال به این فکر کرده اید که جنس و بافت چیست؟ چطور می توانیم همه چیز را انقدر شفاف ببینیم؟چطور میشود رنگهای منعکس شده از اشیاء مختلف را با هم ترکیب کرد؟ پاسخ به این سوالات می تواند به شما کمک کند تا نقاشیهای واقع گرایانه ای بکشید.

این جلسه آخر آموزش ما درباره رنگ و نور است. قبلا یاد گرفتیم که سایهها و رنگها چطور دیده میشوند و بعد هم درباره اصول رنگها صحبت کردیم. حالا امروز قرار است ترفندهای پیشرفتهتری یاد بگیریم تا بتوانیم آثار هنری شگفت انگیزی خلق کنیم. کلمات کلیدی بحث امروز ما تنوع، رنگ و شکل هستند. اگر گاهی اوقات بعد از نقاشی کشیدن احساس میکنید چیزی که نقاشی کردهاید شبیه یک مجسمههای پلاستیکی و مصنوعی به نظر میرسد، مطمئنا آموزش امروز بسیار کمکتان میکند. خیلی خب! شروع میکنیم.

مواد

اکثر مشکلات مربوط به کار با رنگها در نقاشی موقع ترسیم سطوح خودشان را نشان میدهند. ساختار سطوح مختلف روی درک ما از رنگ و روشنایی تاثیر می گذارد و مسائل مختلفی این وسط هستند که باید کنترلشان کنید. اگر به این جزئیات دقت نکنید در نهایت تصویرتان چهرهای خشن یا در اصطلاح پلاستیکی به خودش میگیرد. در واقع پلاستیک جزو مواد پیش فرض طراحی برای مبتدیان محسوب می شود. اجازه بدهید کمی بیشتر در این مورد صحبت کنیم.

 


مرد بهترین شویم

توی این پک فوق العاده، مرد بهتری شویم رو جوری یاد میگیری که تو هیچ کلاس آموزشی یا پک دیگه ای نه دیدی نه شنیدی! 


 

بازتاب پخشی و آینه ای

در آموزش های قبلی ما درباره درخشش و براق بودن حرف زدیم اما تاکید زیادی روی آن نداشتیم. باید بگوییم که به طور کلی دو نوع بازتاب رنگی وجود دارد: بازتاب پخشی و بازتاب آینه ای. معمولا این بازتابها با هم مخلوط میشوند و بازتاب کلی نهایی را به ما میدهند؛ بنابراین میتوانیم مات بودن یا براق بودن یک شیء را کاملا درک کنیم.

بازتاب آینه ای زمانی ایجاد می شود که اشعه منعکس شده از شئ به طور مستقیم و صاف به چشم ما میرسد. هر چه بازتاب آینه ای بیشتر باشد، تصویر دیده شده هم واضحتر و روشنتر خواهد بود و هر چه این بازتاب کمتر و کوچکتر باشد، تصویر فشردهتر میشود تا اینکه در نهایت فقط به یک نقطه تار و محو از بازتاب پخشی تبدیل میشود. ممکن است لایه براق و درخشنده کاملا از جنس یک ماده خاص و یا فقط اثر انعکاسی آب باشد.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-12.png

می توان هر سطحی را به عنوان بخش منعکس کننده بازتاب آینهای در نظر گرفت. حتی یک توپ پلاستیکی یا یک بالش کوچک هم کمی درخشندگی دارند. استفاده از سطوح ظاهری مختلف به عنوان مواد اصلی کار برای تنوع بخشیدن به نقاشیتان بسیار مهم است. درخشش عامل قدرتمند و وسوسه گریست که ترغیبتان می کند هر چه بیشتر و بیشتر از آن استفاده کنید؛ اما باید یادتان باشد که استفاده بیش از حد از این ترفند هم کار درست و بجایی نیست.

word image 491

همیشه اینطور نیست که یک بازتاب آینهای واضح و آشکار رنگ منبع اصلی نور را داشته باشد؛ بلکه این اتفاق فقط زمانی رخ میدهد که لایه آینهای تمام رنگها را منعکس کند. اگر این اتفاق نیفتد، ما یک توپ قرمز رنگ را به رنگ سبز روشن مشاهده میکنیم. این مساله به خصوص روی نحوه دیده شدن سنگها و پارچههای قیمتی، پر پرندگان و همینطور پوسته سخت بدن بعضی موجودات مثل سوسکها تاثیر میگذارد.

 


چرب زبان

با این اپلیکیشن ساده، هر زبانی رو فقط با روزانه 5 دقیقه گوش دادن، توی 80 روز مثل بلبل حرف بزن! بهترین متد روز، همزمان تقویت حافظه، آموزش تصویری با کمترین قیمت ممکن!


 

از میزان بازتاب آینهای برای نشان دادن سطح جلا خورده یا خشن مواد هم میتوان استفاده کرد. یک سطح خشن، بعد از اینکه به خوبی صیقل بخورد نور زیادی را منعکس میکند؛ بنابراین وقتی قرار است یک میز قدیمی یا یک کاسه چوبی جلا داده شده را رنگ آمیزی کنید مطمئنا کارتان متفاوت خواهد بود. با اینکه میز و کاسه چوبی هر دو از یک جنساند؛ اما صیقل و جلای کاسه چوبی شما را وادار میکند که نور را به شکل متفاوتی منعکس کنید.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-13.png

word image 492

بافت اشیاء فقط مربوط به نحوه کشیدن سطوح آنها مرتبط نمیشود؛ بلکه باید ویژگیهای بازتاب نور را هم در آنها به نمایش بگذارید. اشیاء، با هر میزان سطحی که دارند نسبت به منابع نور واکنش نشان میدهند و سایه ها و جزئیات مختص خودشان را دارند. درست به همین دلیل است که قرار نیست همیشه سطح روی اجسام مختلف را نیمه شفاف بکشیم و تصور کنیم کارمان درست از آب درآمده! هر چه بافت یک ماده ضخیمتر باشد، شفافیت آن هم کمتر میشود و از طرف دیگر از میزان بازتاب آینهای هم در آن سطح کاسته میشود.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-28.png

اثر فرنل

ظرافتی که از یک جسم به ما القا میشود بستگی به زاویه دید ما نسبت به آن جسم دارد. هرچه زاویه دیدمان واضحتر باشد، انعکاس هم وضوح بیشتری دارد. این مساله به خصوص در پیدا کردن مکان مناسبی که بتوان از طریق آن براق بودن و درخشندگی ماده را تعریف کرد، اهمیت زیادی دارد. علاوه بر این، دقیقا وقتی که ما از آب و شیشه به عنوان یک ماده شفاف یاد می کنیم و یا به اثر آینهای آنها اشاره میکنیم هم از همین پدیده استفاده کرده ایم. اگر به یک زمین مرطوب نگاه بیندازید می توانید اثر فرنل را در آن مشاهده کنید؛ هر چه سرتان را پایینتر بیاورید انعکاس واضحتری هم خواهید داشت.

شفافیت و شکست نور

مبحث شفافیت کمی پیچیده و سخت است چون تعریف بصری آن که در نقاشی به بیننده منتقل می شود تقریبا کار غیر ممکنی محسوب می شود. تغییر میزان شفافیت در یک اشیاء باعث می شود که مثلا یک لیوان شفاف بنظر برسد اما اجسام دیگر نه. این همان تعریف ساده ایست که ما از شفافیت داریم.

حالا بیایید ببینیم این تعریف چطور کار می کند. برای این کار بهترین مثال یک لیوان شیشه ایست؛ برای مثال، یک لیوان شیشهای قرمز رنگ تمام رنگها را به خود جذب می کند و به این ترتیب فقط رنگ قرمز عبور میکند و دیده میشود. به همین طریق میتوان از رنگ قرمز به عنوان یک فیلتر رنگی استفاده کرد.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-17.png

یک ماده کاملا شفاف، به طور مستقیم اجازه میدهد که ما همه اشعههای ساطع شده را هیج گونه بازتاب یا جذب مشاهده کنیم. اگر حالا این سوال مطرح میشود که اگر اشعهها به هیچ عنوان با مواد ارتباط برقرار نمیکنند،پس چطور میتوانیم اشیاء را ببینیم؟

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-16.png

اگر پاراگراف قبلی را با دقت بخوانید جواب این سوال را پیدا میکنید: فقط یک ماده مات میتواند 100 درصد چیزی را بازتاب ندهد.؛ بنابراین حتی شیشه های خالص و کاملا شفاف هم تا حدودی بازتاب آینه ای را منعکس میکنند.

یک واقعیت جالب: بازتاب آینهای دقیقا همان چیزیست که باعث میشود یک دریاچه شفاف کاملا مثل یک آینه عمل کند!

اما چطور اشیاء شفاف مثل قطرات آب یا شیشه سایه میگیرند؟ این اتفاق بر مبنای اصل انعکاس و خمش پرتوها بین دو واسطه اتفاق میافتد. این همان پدیده ایست که در نقاشی به شئ شفاف حجم میدهد و یک توپ شیشهای جامد را از یک حباب متمایز میکند.

احتمالا این مباحث را قبلا در کلاسهای فیزیکتان خواندهاید. تنها چیزی که الان باید به خاطر داشته باشید این است که هر چه یک ماده غلیظتر و ضخیمتر باشد احتمال اینکه اشعه ها در آن پراکنده شوند نیز بیشتر است.

مساله وقتی جالبتر میشود که سطح مورد نظر خم و باعث بوجود آمدن عدسی میشود. میدانید که عدسی توانایی خارق العاده ای برای متمرکز کردن و یا پراکنده ساختن اشعه ها دارد. وقتی این اشعه ها متمرکز میشوند( یعنی از جهت اولیهشان به سمت یک نقطه واحد خم میشوند)، سایه تشکیل میشود. این همان فرایند تشکیل سایه توسط یک عدسی شفاف است.

هر شئ شفافی که سطح خمیدهای دارد تشکیل یک عدسی میدهد و هر عدسی محدب هم میتواند تا حدی نور را متمرکز کند؛ بنابراین یک بطری شیشه ای یا یک قطره آب، بسته به اینکه این عدسی تشکیل شده تا چه حد خوب کار میکند می تواند سایهها و نقاط روشن نور را متمرکز کند. حالا این عدسی رنگی هم باشد نقاط روشن نیز رنگی دیده میشوند.

اما این لنز یا عدسی محدب چه کاری انجام میدهد؟ پاسخ این است که اشیاء را بزرگتر از واقع نشان میدهد! و دقیقا همین نکته مهمترین چیزیست که شما هنگام نقاشی کردن باید مد نظر داشته باشید تا نتیجه کارتان به واقعیت نزدیکتر شود.

در زیر تصویر یک حباب و یک توپ جامد را مشاهده می کنید:

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-22.jpg

فراتابی و پراکندگی زیر سطحی

اگر اجسام به نور اجازه ندهند که به طور کامل از آنها عبور کند چه؟ اگر این نور ناگهان در جایی گیر بیفتد و از حرکت باز بماند چه اتفاقی میافتد؟ اجازه بدهید مثالی برایتان بزنیم. برگی که در تصویر زیر میبینید نور پس زمینه دارد اما همان قدر روشن بنظر میرسد که انگار منبع نور درست روبروی آن قرار گرفته است.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-23.jpg

مکانیسم نهفته پشت ایم مساله بسیار ساده است. برخی اجسام نه مات هستند و نه کاملا شفاف؛ بلکه نیمه شفافند. نوری که از چنین اجسامی عبور میکند و به نظر میرسد که کاملا درون آنها جذب شده است گاهی اوقات راهی برای خروج پیدا میکند؛ اما درست قبل از اینکه پراکنده شود، در جسم روشنایی و شفافیت داخلی ایجاد میکند. البته باید توجه داشت که هر چقدر فاصله عبور نور بیشتر باشد این انتقال هم ضعیفتر انجام میشود.

یکی از بهترین نمونه ها برای معرفی اجسام نیمه شفاف پوست انسان است. پراکندگی زیر سطحی تقریبا در همه نقاط به خصوص قسمتهای نرم بدن مثل گوشها و بینی کاملا قابل مشاهده است. اگر موقع نقاشی کشیدن این پدیده را نادیده بگیرید، درنهایت چهره ای که ترسیم کرده اید شبیه یک مجسمه میشود و هیچ حسی نخواهد داشت.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-24.jpg

شاید بپرید پراکندگی زیر سطحی چه رنگیست؟ علامت بارز پراکندگی زیر سطحی اشباع بسیار زیاد در نقطه ایست که مستقیما رنگ روشنی ندارد. علاوه بر این روشنایی این قسمت ها می تواند درجات بالاتری هم داشته باشد و دمای رنگ هم در این حالت متغیر است.

مکانیسم پراکندگی زیر سطحی در پوست انسان موضوع بزرگیست که جای بحث زیادی هم دارد؛ اما ما اینجا از یک مدل تعاملی سر انسان کمک میگیریم که به وسیله آن میتوان تمام گزینه های لازم را تنظیم کرد و بسیار موثر و مفید است.

انسداد پیرامونی

یک منبع نور و یا منابع نور چندگانه، به طور طبیعی به شکلی پراکنده میشوند که فضای زیادی برای سایه ها باقی نمیماند. بنابراین ممکن است نقاشیتان بیش از اندازه بیروح و نرم شوند. برای جلوگیری از اینکار بهتر است فقط روی سایههای مطلق تمرکز کنید؛ این سایه ها بدون توجه به میزان نور موجود همیشه وجود دارند و میتوانید از آنها استفاده کنید.

استفاده از انسداد پیرامونی به این معنا نیست که حتما باید اشیاء موجود در تصویرتان شبیه مدلهای سه بعدی باشند ( ممکن است این اتفاق بیفتد، ممکن است نه)، تنها کاری که باید بکنید این است که شکافها را تعریف کنید. یک روش خوب برای اینکار این است که تصور کنید سطح جسمتان با یک رنگ غیر چسبان پوشانده شده. این رنگ اکثرا تمام سطح کار را میگیرد؛ اما مقداری از آن هم در شکافها گیر میکند و به این ترتیب سایه ها عمیقتر میشوند.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-27.png

فلورسنس

برخی اجسام قادرند نور نامرئی را به نور مرئی و قابل رویت تبدیل کنند. به نظر میرسد که این اشیاء میتوانند نور بیشتری را بروز بدهند و درخشانتر هم به چشم بیایند؛ اما نکته اینجاست که این اجسام خودبخود نور را منتشر نمیکنند. از این اثر میتوان برای نشان دادن سحر و جادو در نقاشی و یا کشیدن قارچها، گیاهان و حیوانات پر رمز و راز استفاده کرد.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-57.png

انعکاس نور

گاهی اوقات قصد کشیدن یک منبع نور در نقاشی را داریم. بااستفاده از تمام چیزهایی که تا به حال آموخته اید این کار باید برای شما مثل آب خوردن باشد. روشنایی حاصل از این منبع نور که میتواند هرچیزی باشد، نشان دهنده شدت و عمق نور است.

word image 493

یکپارچگی صحنه

من در طراحی زیر، تصویری را نقاشی کرده ام که مربوط به دوسال پیش است. همانطور که مشاهده میکنید، ترکیب رنگ در آن عالی است، آناتومی تصویر هم قابل قبول است، رنگها جذاب هستند و خصوصیات خوب دیگر هم در مورد آن وجود دارد اما بااینحال هنوز هم یک تصویر کامل بنظر نمیرسد. هر کاراکتر در این تصویر (اژدها، گوزن، سانتا) مجموعه رنگهای مربوط به خودشان را داراست اما هیچ ارتباطی بین این کاراکترهای دیده نمیشود. چرا با وجود اینکه همه آنها در یک صحنه از تصویر قرار دارند و با یک منبع نور مشابه، هیچ ارتباطی با هم ندارند؟

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-31.jpg

نور رنگی

بنظر میرسد که نور رنگی یک موضوع جدید است. خورشید دارای نور سفید است و این نور کاملا برای ما طبیعی است و ساخت هر نور رنگی نیاز به یک منبع مصنوعی و انسانساخت دارد.

بااینحال در جلسه پیش ما اشاره کردیم که نور خورشید، کاملا هم به رنگ سفید و خنثی تابیده نمیشود- این نور میتواند گرم یا سرد باشد و در نتیجه اینطور نتیجه گیری شود که منبع آن یک منبع غیرطبیعی است.

رنگ منبع نوری بر تمامی اجزای یک صحنه و نقاشی تاثیر میگذارد و موجب ایجاد یک مجموعه یکنواخت و یکپارچه در نقاشی میشود. به دو تصویر پایین نگاه کنید. من اطمینان دارم که شما براحتی میتوانید بگویید که کدامیک از انها گرم و کدامیک سرد است. هردوی آنها بنظر خوب هستند- اولین تصویر بنظر میرسد که در یک روز آفتابی کشیده شده باشد و دیگری در یک روز ابری. چیزی که مهم است این است که اگر این تصاویر در کنار هم قرار نداشته باشند احتمالا شما متوجه سایه آبی یا زرد در آن نخواهید شد. همانطور که قبلا گفته شد، دمای رنگ ناشی از مقایسه است.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-1.png

شاید شما با مفهوم تعادل رنگ سفید آشنایی داشته باشید. گاهی اوقات، تصاویر خیلی زرد بنظر میرسند یا خیلی آبی که این موضوع به دلیل این است که این دو تصویر حاصل عکسبرداری با دوربین است اما در نقاشی، ما تنها از چشم برای طراحی استفاده نمیکنیم بلکه از مغز هم برای کشیدن تصاویر لحظه ای و حتی بدون دیدن منظره استفاده میکنیم. یک عکاس نیاز به تغییر رنگ زرد (در صورتی که عکس خیلی مایل به آبی باشد) یا تغییر به رنگ آبی (در صورتی که عکس خیلی زرد دیده شود) دارد اما مغز ما این تصحیحات را به صورت اتوماتیک انجام میدهد.

بدین معنی که شما میتوانید بدون اینکه چیزی سفید بنظر برسد آن را سفید تشخیص دهید. برای مثال این کار را در شب که همه چیز آبی بنظر میرسد امتحان کنید. همه ما میدانیم که یک ورقه کاغذ، سفید است حتی اگر در شب، سفید دیده نشود. اسم این پدیده سازگاری کروماتیک است و منجر به خطاهای حسی متعددی مانند تصویر زیر میشود.

دایره های داخل تصویر سمت راست تماما برای ما بنظر به رنگ قرمز، آبی و سبز دیده میشوند. مغز ما این تصویر را (تصویر سمت راست را) به گونه ای تجزیه و تحلیل میکند که گویی به صورت تصویر سمت چپ است (بدون در نظرگیری رنگ زمینه در تصویر سمت راست) یعنی در شرایط نوری کامل و منجر ایجاد اختلافاتی در زمینه واقعی و رنگ سفید میشود. این اتفاق برای رنگهای دیگر هم رخ میدهد.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-3.png

مسلما این، یک خطای حسی است. رنگهای واقعی در تصویر سمت راست، به ترتیب بنفش، آبی و یشمی هستند و این همان چیزی است که باید در نقاشی انواع منابع نوری بدان توجه داشته باشید. در نقاشی دیجیتالی شما میتوانید از یک فیلتر آبی رنگ برای تغییر تمامی رنگها به رنگ صحیح استفاده کنید اما این موضوع باعث میشود که شما تنها محدود به یک منبع نوری شوید. چگونه میتوان پیشبینی کرد که رنگها به چه صورتی تحت یک منبع نوری رنگی تغییر خواهند کرد؟ برای پاسخ به این سوال باید با جزئیات بیشتری آشنا شویم.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-4.png

دو دایره بالایی همان رنگهای اصلی تصویر سمت راست در بالا هستند که ما به صورت اشتباه آنها را مشاهده میکردیم اگر باور ندارید در ویرایشگر گرافیک خود آنها را چک کنید.

برای مروری دوباره، نور سفید (که سازنده تمامی رنگها است) برروی یک نور قرمز تابیده میشود، تمامی رنگها به جز نور قرمز، جذب میشوند. در نهایت این تنها نور قرمز است که به چشم ما میرسد و ما آن را مشاهده میکنیم. یک شیء سفید تمامی رنگها را منعکس میکند بنابراین تنها رنگی که به چشم ما میرسد همان رنگ سفید است و بنابراین ما شیء را به صورت سفید مشاهده میکنیم. خوشبختانه میتوانید از این نکته استفاده کنید چون قرار است از آن در مراحل بعدی استفاده کنیم.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-5.png

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-5a.png

چه اتفاقی میافتد اگر ما تمامی نورهای دیگر را حذف کنیم و تنها رنگ قرمز باقی بماند؟ تقریبا هیچ تفاوتی ایجاد نمیشود رنگ قرمز مثل قبل، قرمز دیده میشود اما رنگ سفید، دیگر انعکاس دهنده تمامی رنگها نخواهد بود بلکه فقط رنگ قرمز را منعکس خواهد کرد. در واقع دیگر ما نمیتوانیم به این دو شیء، هیچ تمایزی قائل شویم (تصویر پایین).

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-6.png

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-6a.png

اجازه دهید این کار را با نور آبی انجام دهیم. این بار، شیء قرمز، همه آن را جذب میکند و بنابراین هیچ نوری برای انعکاس باقی نمیماند – بنابراین شیء به صورت سیاه دیده خواهد شد. شیء سفید هم دوباره رنگ نور را به خود خواهد گرفت (نور آبی).

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-7.png https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-7a.png

البته این نمونهها برای نشان دادن تفاوت کامل به این صورت نمایش داده شدند- اما در طبیعت بندرت چنین وضعیتی مشاهده میشود. معمولا نورهای رنگی از تمامی رنگها ساخته شدهاند (و نه فقط یک رنگ) و اشیای مختلف کاملا به رنگ قرمز، سبز یا آبی خالص دیده نمیشوند. اجازه دهید اکنون از موقعیتهای واقعی برای توضیحات بیشتر استفاده کنیم و ببینیم که در واقعیت چه اتفاقی میافتد.

یک شیء در تصویر زیر به رنگ سبز تیره و و تا حدی براق دیده میشود مثل چمن. این رنگ، سبز خالص نیست بلکه ترکیبی از چند رنگ سبز، قرمز و آبی است. شما میتوانید بخشهایی از طیف نور را که در تصویر اول جذب شده بود را مشاهده کنید (این همان طیف نوری است که گیاه از آن برای فتوسنتز استفاده میکند) اما هریک از این طیفهای نوری تا حدی انعکاس داده شدهاند. اکنون اگر ما منبع نور را به رنگ نارنجی تغییر دهیم (منبعی پر از طیف نور قرمز و کمی هم طیف نوری سبز)، تصویر نهایی در ذهن ما فاقد نور آبی و سبز خواهد بود. هنوز هم تصویر یک توپ سبز است اما شما میتوانید متوجه تفاوتی در انها شوید. این تفاوت همان وجود منبع نوری متفاوت برای دو تصویر است.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-8.png https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-8a.png

شما براحتی میتوانید هریک از این آزمایشات را بااستفاده از مانیتور خود به عنوان یک لامپ رنگی، تکرار کنید= فقط منتظر شوید تا تاریک شود سپس ویرایشگر گرافیکی خود را به صورت فول اسکرین باز کنید و تمام صفحه را با رنگ دلخواه خود پر کنید. اما نیاز ندارید که این کار را هر زمانی که میخواهید چیزی را تحت تابش نور رنگی نقاشی کنید انجام دهید. برای بررسی اینکه چگونه یک رنگ تحت نوری مشخص، تغییر خواهد کرد شما ابتدا نیاز دارید تا به سوالات زیر پاسخ دهید:

* این شیء برای دیده شدن به چه رنگی نیاز دارد؟

* چه رنگی با چه میزانی باید از منبع نوری دریافت کند؟

زمانی که ما دو رنگ داریم- رنگ شیء و منبع نور- ما باید نقطه اتصالی بین آنها پیدا کنیم. یک شیء زرد رنگ با منبع نوری قرمزرنگ دارای نقطه اتصال مشترکی به عنوان یک شیء قرمز و نور زرد هستند. بنابراین باید به دنبال فصل مشترک دو رنگ باشیم و مهم نیست که کدام رنگ برای شیء است و کدام برای منبع نور. برای شبیهسازی دیجیتالی این رفتار شما میتوانید از مد آمیخته سازی متعدد استفاده کنید.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-37.png

بااینحال این آمیختهسازی یک نکته جالب دارد. آیا مخلوط کردن تفریقی را از جلسه پیش به خاطر دارید؟ این کار هم مثل همان مخلوط کردن تفریقی است. به این معنا که شما میتوانید از چهار اصل مخلوط کردن تفریقی برای پیشبینی نوع رنگ یک شیء تحت تابش نوری خاص استفاده کنید. نقاشهای سنتی هیچ مشکلی بااین موضوع ندارند اما برای یک نقاش دیجیتالی باید چند اصل را بخاطر سپرده شود.

با کاهش میزان غلظت، شما میزان رنگ و حضور نور را در ترکیب کاهش میدهید. روشنایی ترکیب کاملا تحت تاثیر تشعشع اجزای تیرهتر قرار دارد. میزان جزئی از رنگ (یا کمرنگ بودن) در اینجا به این معناست که شیء موردنظر شما بیشتر تحت تاثیر نور روشن است و بیشتر نور سفید را دریافت کرده و به تدریج به رنگ دیگری تبدیل میشود.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-44.png

روشنایی میتواند به صورت میزان نور محیطی در محیط اطراف دیده شود. برای مثال، در شب، منبع نوری بایستی آبی تیره باشد و در نتیجه آن، شیء هم باید تیره دیده شود. در فیلمهای تلویزیونی، شب اغلب با نور آبی تیره تداعی میشود در حالیکه صحنه کاملا روشن است.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-45.png

روشنایی حاصل از چند نقطه ترکیبی (فصل مشترک دو رنگ) بیشتر اوقات کاهش مییابد اگرچه این موضوع، واقعی است نه ساختگی اما همیشه هم از چیزهای واقعی استقبال نمیشود. برای مثال، صحنههای واقعی در شب، بسیار بسیار بسیار تاریک هستند و نه یک صحنه رومانتیک با رنگ آبی تیره دلنشین که حاصل کار دوربین عکاسی با ادیتهای جزئی در فتوشاپ است. اما ما واقعا دوست داریم که این رنگ آبی رومانتیک را در تصویرمان داشته باشیم نه چند تصویر تیره در تاریکی. اما استفاده از مقادیر مناسب و محاسبه شده از این نقاط مشترک نوری همیشه هم بهترین راه برای بهترین نتیجه نیست- مثل بسیاری از رشتههای هنری دیگر، در این بخش هم شما باید با ترکیب نهایی رنگ موردنظر، سبک خاص خودتان را بدست آورید.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-46.jpg

در تصویر بالا، از چپ به راست: به ترتیب روز (رنگهای قالب)، شب (رنگهای قالب با کمی فیلتر آبی ساده) و شب (رنگهای تغییرکرده) است.

مخلوط کردن رنگها: نور منعکس شده

فرایند انعکاس نور (نورپردازی) در صحنه برای ایجاد یک صحنه مناسب امری ضروری است. یکی از اشتباهات رایج این است که هر چیزی را به طور کامل در سایه قرار دهیم که این موضوع باعث میشود که یک صحنه ساختگی و نه طبیعی ایجاد شود. نور منعکس شده در واقع نوری است که گویی از جهات مختلف تابیده میشود نه از یک نور مستقیم. بنابراین این هم از اصولی که درباره آنها صحبت کردیم پیروی میکند.

word image 494

بااینحال یک اصل دیگر هم وجود دارد که بایستی آن را بخاطر سپارید. نور روشنتر همیشه بر نور ضعیفتر غلبه دارد. بدین معنا که نور منعکس شده هرگز قویتر از نور مستقیم نخواهد بود (ممکن است که در صورت بازتاب کامل نور، دارای قدرت و شدتی مشابه باشند) و تنها در سایه دیده خواهد شد. و اگر نور منعکس شده، تاریکتر از سایه مرکزی باشد، قابل مشاهده نیز نخواهد بود- چنین چیزی در نور سیاه دیده نمیشود. اگر شما انعکاسی از یک شیء سیاه برروی یک سطح صیقلی و روشن داشته باشید، این واقعا یک سایه است- شما قسمتهایی روشن را مشاهده میکنید که بازتاب یا انعکاس در آنها رخ نداده است.

اما انعکاس نور تنها در مورد چگونگی بازتاب و برخورد نور بین دو سطح نیست بلکه درباره چگونگی و زمان برخورد است. بنابراین در اینجا به چند اصل ساده اشاره میکنیم که بهتر است آنها را به خاطر سپارید:

1. سطوح کاملا مات هیچگونه نوری از خود منعکس نمیکنند (بلکه تمام آن را جذب میکنند)

2. سطوح کاملا صیقلی و صاف هرنوری را بازتاب میدهند- این سطوح درست مانند منبع نوری با حاشیههای تیز است. اگر این سطوح تحت بازتاب مستقیم منبع نور قرار گیرند قادرند نوری معادل با منبع نور اصلی از خود ساطع کنند.

3. سطوح ترکیبی (کمی صیقلی یا شفاف که با سطح مات و کدر پوشیده شده است) به اندازه سطح صیقلی خود، نور را بازتاب میدهند- هرچه میزان سطح صیقلی بیشتر باشد، انعکاس نور شدیدتر خواهد بود.

4. سطوح تیره، تیره دیده میشوند چون آنها بیشتر نور را جذب میکنند. بنابراین نور هیچ تاثیری بر این اشیای مات ندارد. ممکن است سایههایی از آنها برروی سطوح صیقلی مشاهده شود.

5. سطوح سفید هر نوری را بازتاب میدهند آنها اشیا را بسیار روشن نشان میدهند

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-47.jpg

منابع نوری متعدد

اکنون بهتر است کمی هم درباره منابع نوری صحبت کنیم. از آنجایی که این، منابع نوری هستند که مولد رنگها هستند بنابراین در نقاشی مولفههایی مهم به شمار میروند. ما میتوانیم منابع نوری بسیاری را از هم متمایز کنیم که دارای مشخصات کلی زیر هستند:

1. نور خورشید: این منبع نوری، قوی است اما از نوع منابع نوری منتشرکننده است. سایههای ایجادشده با این منبع نوری میتواند روشن یا تیره باشد که بستگی به شدت نور ساطع یا منتشر شده دارد (برای مثال، نور خورشید، آتش، لامپ)

2. نورافکن: این منبع نوری نیز قوی است و نوری مستقیم با سایههای پررنگ ایجاد میکند (مانند چراغ قوه، نور خورشیدی که از یک حفره به داخل تابیده میشود)

3. نور منعکس شده: این منبع نوری، نور تابیده شده از یک شیء به شیء دیگر است (بخش تاریک شیء)

4. نور محیط: این منبع نوری، نور انعکاس یافته و منتشر شده در محیط است که هیچ جهت تعریف شدهای ندارد (مثل نور خورشید منعکس شده از آسمان، نور منعکس شده از دیواره های شومینه)

5. نور عبوری: این نور، نوری است که از اشیای شفاف عبور میکند.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-58.png

تلفیق این منابع نوری میتواند در ایجاد یک صحنه جذاب و ایدهآل کمک زیادی کند. مبتدیان اغلب تنها با نور خورشید کار خود را شروع میکنند چون آشکارترین منبع نوری است. بااینحال این نور، سایه های کمرنگی تولید میکند که بخش زیادی از صحنه را پوشش میدهد. نور محیطی به ما کمک میکند که اجزای پشت این سایه ها را نشان دهیم. در مرحله بعدی، هنرمندان، تمامی اشیای موجود در صحنه را با نور منعکس شده با یکدیگر ترکیب میکنند. گاهی اوقات نور عبوری (نفوذی) نیز در این میان نقش ایفا میکنند. چگونه میتوان اینهمه مولفه را مدیریت کرد؟

حتی اگر صحنه شما بنظر مسطح و بدون برجستگی باشد شما نیاز دارید که از نماهایی سه بعدی برای نورپردازی آن استفاده کنید. این اصلی است که نباید از آن سرپیچی کنید- سایه ها و نورها برروی اشکال ظاهر میشوند نه برروی یک ورقه صاف کاغذ. نورپردازی کناری بیشتر استفاده میشود چون قرارگیری منبع نوری در سمت چپ یا راست یک سطح دوبعدی کار راحتی است اما این کار بسیار دشوار و خسته کننده است. اگر شما بخواهید کنترل کاملی برروی نورپردازی صحنهتان داشته باشید باید آن را به طور کامل برنامه ریزی کنید.

شاید شما بخواهید که ترکیبی اینچنینی داشته باشید. هر صحنهای میتواند (و نه حتما) به اشکال اولیه موجود در ذهن شما تبدیل شود.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-50.jpg

اکنون شما میتوانید نمای سه بعدی خودتان را داشته باشید. یک ورق کاغذ برداشته و طرحی از تصویر بالا از نمای جلو بکشید. اینگونه طراحیها به شما در قرارگیری منابع نوری در زوایای دلخواه کمک میکند. همچنین میتوانید متوجه ارتباط میان اجزای مختلف و چگونگی ایجاد سایه یا همپوشانی آنها شوید. این طراح باید بسیار بسیار ساده باشد- جزئیات اشیا نیز باید سایه ای همچون خود شیء داشته باشند. احتمالا بدون آن هم از پس طراحیهای ساده برآیید اما زمانی که جزئیات، بیشتر و پیچیدهتر میشود (منابع نوری غیرمعمول، منابع نوری عبوری زیاد) باید از آن استفاده کرد.

word image 495

سایه ها

زمانی که با منابع نوری متعددی سر و کار دارید، مانند منابع رنگی، ممکن است با مشکل جدیدی مواجه شوید، یعنی سایه ها، چه اتفاقی برای آنها میافتد زمانی که این منابع افزایش مییابند؟

نور محیط با توانایی آن در رنگی کردن سایهها توسط منبع نوری اولیه شناخته میشود اما هرگز سایههای جدیدی در منطقه نور ایجاد نخواهد کرد اما میتواند در منطقه سایه، سایههای منحصر به خود را ایجاد کند.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-48.png

نور منعکس شده گاهی اوقات در داخل سایه ایجاد شده و موجب رنگی شدن و روشن شدن آن میشود.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-53.png

نور عبوری (از جسم، مثل شیشه)، میتواند سایه شیئی که از آن عبور کرده است را از میان برد. گاهی اوقات زمانی که این نور، ضعیف است تنها سایه را به صورت نور محیط، رنگی میکند.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-54.png

یکی از اصول تجربی بیان میدارد که سایه باید مکمل رنگ برای نور باشد. برای مثال، نور آبی، ایجادکننده سایههای زرد و نور زرد ایجادکننده سایههای آبی است. این اصل تنها در مواردی خاص وجود دارد- در مواردی که ما دو منبع نوری داریم و تنها زمانی این اصل مفید و کاربردی است که یکی از این منابع نوری، نور اولیه یا ثانویه و منبع نوری دوم، سفیدرنگ است.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-55.png

این خطای حسی نوری برمبنای مکانیسم بینایی بسیار جالبی با نام تضاد رنگها است. به این صورت که مخروطها (سلولهای مخروطی شکل چشم که به نور و رنگ حساس هستند) تنها واسط بینابینی بین چیزی که ما مینگریم و آنچه که مغز تجزیه و تحلیل میکند نیست. از سوی دیگر سیگنالهایی وجود دارند که به طور مستقیم منتقل نمیشوند- آنها از طریق سه مجرا منتقل میشوند: مجرا یا کانال قرمز-سبز، کانال آبی- زرد و کانال تیره- روشن. به همین دلیل است که هیچ رنگ زرد مایل به آبی وجود ندارد- چون تنها یکی از این رنگها میتواند در آنِ واحد، از طریق یک کانال عبور کند.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20549/image/color-fundamentals-shading-9-1.png

نتیجهگیری ما از این اصل این است که مغز ما رنگ قرمز را نمیبیند چون مغز ما سیگنال قرمز را دریافت میکند اما تنها همزمان نمیتواند نور آبی یا سبز را با هم دریافت کند. زمانی که شما یک سایه متمایل به زرد (RG) را با منبع نوری آبی رنگ (B) در حضور منبع نوری سفید (RGB) مشاهده میکنید به این دلیل است که سایه (RGB) آبی کمتری نسبت به منطقه نور دارد (RGB+B). و برای مغز ما، اگر این رنگ، آبی نباشد، پس زرد است! همچنین زمانی که چیزی روشن نیست پس تیره است. این اتفاق با پدیده بعد از تصویر نیز همخوانی دارد- یک صفحه سفید بعد از نگاه کردن طولانیمدت به چیزی با رنگ قرمز بیشتر، کمتر قرمز دیده میشود و بنابراین به صورت سایه مکمل دیده خواهد شد (یشمی).

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-56.png

به نقطه مشکی سمت چپ به مدت 15 ثانیه خیره شوید سپس به نقطه سمت راست نگاه کنید.

مشاهده خواهید کرد که رنگ بسیار کمرنگی برروی نقطه سمت راست نیز پدیدار خواهد شد. من این پدیده را به این دلیل ذکر کردم که اغلب این اصل را از سایرین میشنوم و بنظر میرسد که مردم بدون اینکه از ماهیت آن اطلاعی داشته باشند از آن استفاده میکنند. بیشتر شرایطی که بنظر میرسد تاییدکننده این اصل باشند در نتیجه رنگی شدن نور محیطی رخ میدهند (نور زرد رنگ- سایه آبی ایجاد شده توسط آسمان، نور فانوس دریایی نارنجی رنگ- آسمانی با رنگ آبی تیره در شب) بناراین زمانی که شما به سایه رنگی عجیبی برخورد میکنید ابتدا نور محیط را بررسی کنید.

قانون یا اصل تجربی دیگری وجود دارد که بیان میدارد: نور گرم- سایههای سرد ایجاد میکند، و نور سرد- سایههای گرم. این اصل تا حدی درست است اما تنها مواقعی که شما آن را بسط دهید به این صورت که: نور اولیه، گرم باشد- نور محیطی سرد و برعکس. این نوع از کنتراست برای چشم بسیار خوشایند است اما اصلی نیست که هرجایی و هرزمانی بتوان از آن استفاده کرد. این شما هستید که باید رنگ نور محیط را انتخاب کنید. و قطعا شما سایههای سرد را زمانی که نور محیطی واقعا گرم هستند اضافه نخواهید کرد.

word image 496

نتیجه گیری

مطالبی که گفته شد اصول اولیه ای هستند که شما باید در مورد رنگ بدانید. البته این مطالب تنها خلاصهای از مطالب کلی و اصلی هستند و توصیه میشود که موضوعات بیشتری را در این زمینه مطالعه کنید. اگر فکر میکنید که میتوانید چیزهای بیشتری بیاموزید، بخاطر داشته باشید که طراحی و نقاشی کار سادهای نیست به خصوص زمانی که یک حرفهای یک شاهکار را تنها در چند دقیقه خلق میکند ممکن است شما فکر کنید که کار سادهای است اما این مدت زمان کوتاه برای ایجاد چنین تصاویر جذابی تنها به این دلیل است که این افراد سالیان سال به کسب مهارت در این زمینه پرداختهاند و تجربه بسیاری را کسب کردهاند. نقاشی تنها قراردادن رنگها برروی کاغذ یا صفحه اسکرین نیست بلکه درباره دانستن چگونگی قرارگیری آنها، شناختن منابعی که از آن نشات گرفتهاند، کجا باید باشند و کجا نباید باشند و چطور باید بنظر برسند است. اگر شما واقعا میخواهید که این کار را خوب یاد بگیرید تنها بر استعداد ذاتی یا علاقه شدیدتان تکیه نکنید. برای استاد شدن باید زمان زیادی صرف کنید و برای خلق چنین تصاویر زیبایی کارهای خستهکننده زیادی انجام دهید. به محض شروع تازه متوجه خواهید شد که چه سوالات زیادی برای پرسیدن وجود دارد.

https://cms-assets.tutsplus.com/uploads/users/108/posts/20679/image/color-shading-advanced-final.jpg

حتما بخوانید: روانشناسی رنگها: هر رنگ چه معنایی دارد و چه تاثیری بر فرد می گذارد؟

 

میلاد حیدری

هدفم از راه اندازی سایت، آموزش هنر و مهارت های لازم برای هموطنان عزیزم در سراسر دنیاست. به امید روزی که آگاهی در بین هموطنانم فراگیر شود. سوالات خود را مطرح فرمایید در حد توان پاسخ خواهم داد.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا