شخصیت شناسی و نکاتی برای جذاب شدن

خودآگاهی چه فوایدی دارد؟ مثالهای کاربرد آن در زندگی روزمره

آیلتس

نزدیک به هشت دهه پیش، فرانکلین روزولت رئیس جمهور آن دوران ایالات متحده آمریکا اظهار داشت که مردم “زندانی ذهن خود هستند” و قدرت “آزاد شدن” در هر زمانی که بخواهند را دارند. وقتی پای خشم و عصبانیت که بخش عمده ای از زندگی روزمره ما را تشکیل می دهد وسط می آید، این مساله که ما زندانی ذهن خودمان هستیم بیشتر از هر زمان دیگری برجسته و بزرگ می شود.

مقاله امروز ما درباره خودآگاهی عاطفی و احساسی است و مثالهای زیادی که در این مطلب آورده شده به شما نشان می دهد که چگونه می توانید خودآگاهی عاطفی را برای رشد فردیتان پرورش بدهید.

خودآگاهی احساسی چیست؟

خودآگاهی احساسی در واقع توانایی شناخت و درک احساسات خودمان است. شما با این مهارت می توانید تفاوت های ظریف بین احساساتتان را بشناسید و از نحوه تأثیر این احساسات بر رفتار، عملکرد و تصمیم گیری آنها آگاه باشید.

اگر دلتان می خواهد نمونه های بیشتری از خودآگاهی احساسی و نحوه شناسایی آن و همینطور راه های یادگیری و پرورش این مهارت را بدانید، جای درستی آمده اید!

هیپنوتیزم چیست؟ آیا واقعی است؟ و 16 سوال فوق العاده مهم دیگر

بخش قابل توجهی از خوشبختی شما به نگرش شخصی تان بستگی دارد. آگاهی از احساسات و طرز فکر خودمان گامی حیاتی به سوی خوشبختی است.

چه چیزی باعث می شود خودآگاهی احساسی بسیار مهم باشد؟

فقط در صورتی می توانید ذهنتان را تغییر بدهید که از چیزهایی که در آن می گذرد با خبر باشید. خودآگاهی احساسی بینشی از دنیای درونتان به شما می دهد تا بتوانید خودتان را به نحو مفیدی تغییر بدهید. به عنوان مثال، با خوداگاهی احساسی شما یاد می گیرید که چه کسی هستید و چه چیزهایی احساسات شما را تحریک می کنند.

علاوه بر این، خودآگاهی احساسی به شما امکان می دهد موقعیت هایی که در آنها دچار احساساتی مثل ترس، ناامیدی و عصبانیت می شوید را شناسایی کنید. این احساسات کاملا برای خوشبختی شما مضرند.

 


چرب زبان

با این اپلیکیشن ساده، هر زبانی رو فقط با روزانه 5 دقیقه گوش دادن، توی 80 روز مثل بلبل حرف بزن! بهترین متد روز، همزمان تقویت حافظه، آموزش تصویری با کمترین قیمت ممکن!


 

بنابراین بسیار مهم است که بدانید حساسات شما در برابر رویدادها و اتفاقات ناخوشایند و منفی چه عکس العملی نشان می دهند. به این ترتیب می توانید بفهمید که چه عواملی دقیقاً واکنش های احساسی شما را تحریک می کند.

4 نمونه از خودآگاهی احساسی

اگر هنوز هم مفهوم خوداگاهی احساسی برایتان مبهم است، اجازه بدهید کمی بیشتر توضیح بدهیم. این مثالها نمونه های نسبتاً متداول خودآگاهی احساسی هستند و شرط می بندم که چندتایی از آنها برای شما هم اتفاق افتاده اند!

1- مدیری که فاقد خودآگاهی احساسی است

تصور کنید که یک مدیر در یک شرکت فناوری مشغول به کار است و قلدر و زورگوست اما از آن خبر ندارد. او در کار خودش بسیار ماهر و شایسته است اما مهارت های اجتماعی ندارد. او به صحبت های اعضای تیمش گوش نمی دهد و فقط با افرادی که خودش دوست دارد رفتار خاص و ویژه ای دارد.

سرانجام یک روز صدای برخی از همکاران این فرد درمی آید و با رفتار این شخص مقابله می کنند. به عنوان اولین واکنش، دیر شخص دیگری را مقصر می داند و از او عصبانی می شود. او تقصیر را به گردن شخص دیگری می اندازد و او را سرزنش می کند.

خودآگاهی

این نمونه ای از فقدان خودآگاهی احساسی است. مدیر قلدر از نحوه تأثیر عواطف و احساساتش روی رفتار و عملکرد خودش آگاهی ندارد. این مساله به نوبه خود روی تعاملات او با همکارانش تاثیر منفی می گذارد. او فکر می کند که قربانی شرایط شده و همین باعث می شود نتواند منطقی به قضیه نگاه کند.

این مساله نه تنها روی احساس خوشحالی و خوشبختی خود مدیر، بلکه روی همکارانش نیز تاثیر منفی می گذارد؛ فقط به خاطر اینکه یک نفر به نکته ای جزئی اشاره کرده است.

2- از دست دادن فرصت ارتقاء شغلی

شما و دوستتان برای دریافت ترفیع شغلی با هم رقابت می کنید و در نهایت دوستتان موفق به دریافت این ترفیع می شود. با اینکه شما سخت تلاش کرده اید اما مدیریت تصمیم گرفته که به دوستتان ترفیع بدهد.

در ابتدا شما از اینکه این فرصت را از دست داده اید احساس ناامیدی می کنید. ولی احتمالا بعد از مدتی وقتی می بینید دوستتان بابت این ترفیع شغلی خوشحال است خودتان هم تصمیم می گیرید که خوشحال باشید. شما می فهمید خیلی خوب است که به جای هر کس دیگری، دوست شما به این پست رسیده است.

روش تقویت قدرت ذهن ناخودآگاه (4 تمرین ساده روزانه)

شما می توانستید تلخ و عصبانی باشید ولی به جای آن تصمیم گرفتید که از زاویه مثبت به قضیه نگاه کنید. این کار به خودآگاهی احساسی بالایی نیاز دارد ولی در نهایت تاثیر مثبتی روی احساس خوشبختی و خوشحالی شما می گذارد.

3- یک مسافر عصبانی و بی خبر از خودآگاهی احساسی

این مثال هفته پیش و وقتی من از یک سفر آخر هفته به هلند برمیگشتم برایم اتفاق افتاد و در نوع خودش جالب است. مسافری بود که می خواست بلیطش را چک کند. او بسیار عصبانی بود چون فکر می کرد روند کار بسیار کند است و می ترسید که پروازش را از دست بدهد. این مرد حتی خبر نداشت که چقدر ناراحت است. تمام کسانی که در صف بودند داشتند او را تماشا می کردند. ولی مهمتر از همه این بود او از عصبانیتش و تاثیر رفتارش روی کسی که بر سرش داد می زد کاملا بی اطلاع بود.

حالا فکر می کنید که عصبانیت او به او کمک کرد تا خشمش سریعتر فروکش کند؟ جواب منفی است. خانم متصدی تمام تلاشش را کرد تا به او کمک کند، ولی این مرد با نشان دادن عصبانیتش کمک او را هم نادیده گرفت و از بین برد. اگر او با آرامش بیشتری برخورد می کرد، احتمالا کارهایش خیلی سریعتر رفع و رجوع می شد.

4- خشم جاده ای بی هدف

آخرین نمونه ای که امروز می خواهیم به شما نشان بدهیم و هر روز هم بیشتر و بیشتر می شود خشم جاده ای است. در واقع این مورد یک نمونه کامل از فقدان خودآگاهی احساسی است. این اتفاق بسیار زیاد رخ می دهد چون ظاهرا ترافیک و استرس زندگی روزمره هر روز بیشتر و بیشتر می شود. مردم در ترافیک عصبی و آشفته می شوند و همین مساله باعث بروز احساسات منفی در ذهن می شود.

خشم در هنگام رانندگی

فقط کافیست در یوتیوب عبارت “خشم جاده ای” (road rage) را جستجو کنید و ساعتها فیلم های افرادی که در جاده ها با خشم و عصبانیت رانندگی می کنند و فاقد خودآگاهی احساسی هستند را ببینید. مطمئنا اگر در چنین مواقعی یکی از دو طرف خودآگاهی احساسی داشت چنین صحنه های ناراحت کننده ای اتفاق نمی افتادند.

قرار نیست بگوییم حق با چه کسی است؛ مساله اینجاست که اگر فقط یک طرف ماجرا کنترل و آگاهی بیشتری روی احساساتش داشت اوضاع بهتر پیش می رفت. حالا به این سوال می رسیم که خودآگاهی احساسی و عاطفی چه مزایایی دارد؟ در بخش بعدی به این سوال پاسخ می دهیم.

4 مزیت خودآگاهی احساسی

تا اینجا ما چند نمونه از خودآگاهی های احساسی را برایتان بیان کردیم و الان شما باید ایده و فهم کاملا مفهومی درباره این مفهوم داشته باشید. حالا قرار است با مزایای خودآگاهی احساسی آشنا شوید.

1- واکنش بهتر به عواملی که خارج از کنترل ما هستند

این عوامل شامل چیزهایی مثل تعامل داشتن با یک همکار دشوار و ناسازگار، ماندن در ترافیک، خدمات رسانی بد و غیره می شود. شما به خاطر این عوامل غیر قابل کنترل در وضعیت بدی قرار می گیرید.

این شرایط بخشی از زندگی ما هستند ولی می توانند کاملا استرس آور و آزار دهنده شوند. همه ما دوست داریم خودمان انتخاب کنیم که تحت چه شرایطی احساساتی شویم. اینکه آیا در چنین شرایطی منطقی عمل می کنیم یا نه، جای بحث زیادی دارد؛ اما مهمترین نکته آگاهی از احساساتمان و نحوه تأثیر آنها بر دیگران است.

به عنوان مثال؛ ممکن است شما به هر دلیلی سر یک همکار بی ادب یا آزاردهنده فریاد بزنید. شاید این احساسات و عواطف شما “طبیعی” باشند؛ ولی همچنان نتایج منفی با خودشان به همراه می آورند، مثل ناراحتی همکارتان یا خراب شدن روابط کاری تان.

کار ضمیر ناخودآگاه چیست؟ ویژگی آن و روش تسلط بر آن

حالا وقت آن رسیده که بدانید بهترین چه رویکردی برای برقراری ارتباط با احساساتتان بهتر است؟ چرا این همکار شما را ناراحت می کند؟ منطقی ترین راه برای برخورد با یک همکار آزار دهنده چیست؟ آیا راهی وجود دارد که بتوانید وقتی در موقعیت های سخت قرار می گیرید کمتر احساساتی شوید؟

شاید کنترل احساسات به تلاش بیشتری نیاز داشته باشد ولی مطمئنا آثار و نتایج بلند مدت بهتری خواهد داشت. شما باید چشم انداز بزرگتر را در نظر بگیرید. مطمئنا عصبانی شدن از همکارتان نیازهای کوتاه مدت شما (خشمگین بودن) را برآورده می کند. اما با برقراری ارتباط با احساساتتان و آرامش خاطر داشتن می توانید در طولانی مدت به نتایجی به مراتب بهتر برسید.

2- مواجهه و مقابله با ناامیدی ها

متاسفانه زندگی همیشه آنطور که می خواهیم پیش نمی رود و کاملا طبیعی است که وقتی این اتفاق می افتد ناراحت شوید. نکته کلیدی در اینجا، این است که در ذهنتان یک فهرست از احساساتتان تهیه کنید. به منبع این احساسات و اینکه اینکه این احساسات چه از نظر جسمی و چه از نظر روحی چه تاثیری روی شما می گذارد فکر کنید. وقت آن رسیده که به احساساتتان گوش کنید و منظور ما گوش دادنی واقعی و موثر است.

این مورد بسیار مهم است، چون به شما کمک می کند بفهمید چطور باید در لحظات ناامیدی با احساساتتان کنار بیایید. البته این مساله به این معنا نیست که باید از ناامیدی تان خوشحال و راضی باشید، در واقع خودآگاهی احساسی به شما کمک می کند به روشی موثر با اوضاع کنار بیایید.

از آنجایی که اغلب اوقات ناامیدی به خاطر انتظارات بیش از حد اتفاق می افتد، از خودتان بپرسید:

  • آیا قبل از ناامید شدن می توانستید سطح توقعات و انتظاراتتان را پایین بیاورید؟
  • آیا در گذشته کمی بی تجربه و خام نبودید؟
  • آیا می توانید از این ناامیدی تان درس بگیرید؟

اینها سوالاتی هستند که منجر به خودآگاهی احساسی بیشتر می شوند و مزیت خودآگاهی هم این است که باعث می شود در آینده با انتظارات زیاد کنار بیایید.

3- پیش بینی واکنش دیگران

بخش عمده ای از خودآگاهی احساسی شامل آگاه بودن از احساسات خودمان است که شامل تصدیق، شناسایی، پذیرش و تأمل در احساسی می شود که ما آن را تجربه می کنیم. همانطور که می دانید، چنین فرایندی پیچیده و دشوار است اما برای برقراری ارتباط ما با احساساتمان بسیار مهم و ضروری است.

این روند توانایی ما در پیش بینی احساسات را هم افزایش می دهد. خبر خوب اینجاست که ما نه تنها از این مهارت برای پیش بینی احساسات خودمان، بلکه برای پیش بینی احساسات دیگران هم می توانیم استفاده کنیم. هر چه در مسیر پیش بینی احساساتمان پیشرفت می کنیم، در درک احساسات دیگران نیز قوی تر می شویم.

به طور دقیق تر، با خودآگاهی احساسی ما متوجه می شویم که دیگران هم به احتمال زیاد همان احساساتی را دارند که ما در برخی شرایط خاص احساس می کنیم. اگر در برخی شرایط خاص غمگین می شویم، به احتمال زیاد دیگران نیز این احساس را تجربه خواهند کرد. با آگاهی از این مساله می توانید درک بهتری از دیگران پیدا کنید.

در اینجا یک مثال ساده برایتان می آوریم:

فرض کنید شما و دوستتان برای رفتن به یک کنسرت دیرتان شده است. شما کمی احساس عصبانیت و کلافگی می کنید. منطقیست، درست است؟ احتمال اینکه دوست شما هم دقیقاً همان احساسات را احساس کند وجود دارد. و ممکن است او بخواهد احساساتش را با گفتن جملاتی مثل “چراغ قرمز مزخرف!” یا “لعنت به این ترافیک” تخلیه کند.

عصبانیت و احساس کلافگی در ترافیک

اینکه بتوانیم برداشتمان از دنیای پیرامون خودمان را تغییر بدهیم تفاوت قابل توجهی در ما ایجاد می کند. به جای پرورش افکار منفی، می توانید با درک احساسات دیگران به ذهنیت مثبتی برسید. به جای اینکه به خودتان اجازه دهید عصبانی شوید می توانید به چیزهای مثبت فکر کنید.

و بعد می توانید سعی کنید دوستتان که هنوز هم عصبانی است را آرام کنید و ببینید که چطور شرایط برای هر دوی شما بهتر و آرامتر می شود. درست است؟

4- هوش هیجانی بالاتر

نکته اصلی در روند ارزیابی دقیق شخصی، رسیدن به بالاترین میزان هوش هیجانی (EI) است. به بیان دیگر، وقتی شما خودآگاهی پیدا می کنید درک بسیار دقیقی از چگونگی تأثیر احساسات بر رفتار ، عملکرد و خلق و خوی خود دارید. علاوه بر این شما از نحوه تاثیر این موارد روی روحیه دیگران نیز آگاه می شوید.

علاوه بر این مهم است که شما روی نقاط قوت و ضعف خود از نظر هوش هیجانی فکر کنید و از خودتان بپرسید من در چه کاری مهارت دارم؟ در چه شرایطی احساسات من راحتتر از کنترل خارج می شوند؟ ابزارهای برای سنجش این موارد وجود دارند که با استفاده از آنها می توانید پاسخ این سوالات را تعیین کنید.

بعدا در مورد این ابزارها بیشتر صحبت خواهیم کرد. مزیت بزرگ دیگر بالا رفتن هوش هیجانی این است که به شما کمک می کند محیطی خلق کنید که در آن بازخوردهای صادقانه ای دریافت می کنید.

چطور خشم خود را موقع رانندگی کنترل کنیم؟ (7 راهکار و یک اپلیکیشن)

وقتی هوش هیجانی تان بالا می ورد، به جای عصبانی شدن از بازخوردهای سازنده، می توانید تصمیم بگیرید که آن را به خاطر چیزی که واقعا هست یعنی یک بازخورد خوب، بپذیرید. حتی اگر احساساتتان شما را به سمت عصبانیت سوق می دهند، می توانید این مساله را تشخیص بدهید و از بروز آن جلوگیری کنید.

این یک بازی دو سر برد است! چون کسانی که به شما بازخورد سازنده می دهند در واقع نگران پیشرفت شخصی و شغلی شما هستند. می توانید به جای جبهه گرفتن در برابر آنها، بازخوردهایشان را به عنوان یک درس بپذیرید و از آنها برای رشد شخصی تان استفاده کنید. به این ترتیب شما و اطرافیانتان می توانید بدون وجود هرگرنه احساس منفی پیشرفت کنید.

6 راه برای افزایش خودآگاهی احساسی

حالا که با همه مثالها و مزایای خودآگاهی احساسی آشنا شدید، احتمالا این سوال به ذهنتان می رسد که من چطور می توانم این مهارت در خودم پرورش بدهم؟

در این بخش به روش های عملی افزایش خودآگاهی احساسی می پردازیم.

1- دفترچه یادداشت روزانه داشته باشید

مهمترین مزیت داشتن یادداشت های شخصی یا دفترچه خاطرات این است که باعث می شود افکار شما روی کاغذ می آیند. به این ترتیب می توانید بعدها دوباره به نوشته هایتان نگاهی بیندازید و آنها را بخوانید. این کار باعث افزایش آگاهی شما درباره احساساتتان می شود.

دفترچه خاطرات یا یادداشت های شخصی نه تنها باید شامل احساسات شما باشد بلکه باید آنها بنویسید که ذهنتان روی چه چیزهایی متمرکز است. این نوشته ها حتی می توانند شامل چیزهایی مثل عقاید یا نقاط ضعف شما هم باشند.

یادداشت روزانه

جالب اینجاست که تحقیقات نشان می دهند کسانی که دفترچه خاطرات دارند از خودآگاهی احساسی بیشتری هم برخوردارند. البته فقط داشتن دفترچه یادداشت شخصی برای افزایش خودآگاهی احساسی کافی نیست؛ در واقع نکته اصلی نوشتن چیزهای مهم در آن است. بهترین کار این است که افکار و احساساتی که تاثیر زیادی روی زندگی تان دارند را در دفترتان بنویسید.

این کار ساده نیست و حتی در کوتاه مدت می تواند باعث ایجاد استرس در شما شود؛ اما کارشناسان معتقدند که این رویکرد در بلند مدت باعث بهتر شدن خلق و خوی شما می شود.

2- مراقبه کنید!

دلتان می خواهد افکار احساساتتان را بهتر بشناسید؟ اگر اینطور است باید بدانید که مدیتیشن و مراقبه یکی از بهترین راهها برای این کار است. در حقیقت ، این روش برای برخی از موفق ترین و تأثیرگذارترین افراد جهان موثر بوده است.

برای رسیدن به خودآگاهی احساسی بیشتر می توانید به روش های مختلفی مراقبه کنید. بهترین مواقع برای مراقبه کردن صبح زود و همینطور درست قبل از خوابیدن است. در این زمان ها ذهن شما شفاف تر است؛ برای همین راحت تر می توانید روی احساساتتان تمرکز کنید. مراقبه برای رسیدن به خودآگاهی مفید است چون ما را ملزم می کند برای مدتی فکر نکنیم.

البته باید بدانید که مراقبه و مدیتیشن اشکال مختلفی دارد. برای مراقبه کردن لازم نیست حتما به شیوه مخصوصی بنشینید و چشمهایتان را ببنید. شکل های دیگری از مراقبه مثل قدم زدن در پارک، رسیدگی به گل و گیاهان یا گوش دادن به یک موسیقی ملایم هم به همان اندازه موثر است.

تحقیقات نشان می دهد مدیتیشن علاوه بر افزایش خودآگاهی احساسی، برای سلامت کلی بدن هم مفید است. مراقبه باعث کاهش میزان استرس، افزایش قدرت سیستم ایمنی بدن و ثبات بیشتر سلامتی روح و روان می شود.

3- یوگا تمرین کنید

این مورد ممکن است برای همه مناسب نباشد؛ ولی به هر حال یوگا می تواند راهی عالی برای ارتباط بیشتر شما با احساساتتان باشد. از یوگا می توان به روش های مختلفی استفاده کرد. یوگا هم شامل تمرین ذهنی می شود و هم تمرین های جسمی و فیزیکی. این فرآیند شامل استفاده از کشش و انعطاف پذیری عضلات با تنفس عمیق است. شما می توانید با توجه به اهداف خودتان در تمرین های یوگا تغییراتی ایجاد کنید. با انجام تمرین های یوگا می توانید با شخصیت، انگیزه ها،احساسات و خواسته های خود بیشتر آشنا بشوید.

بدیهی است که تمرین های یوگا برای سلامت جسمی شما هم مفید است. به این ترتیب می توانید یک تیر و دو نشان بزنید!

4- سرعتتان را کم کنید!

فکر می کنید آهسته غذا خوردن یا آهسته راه رفتن چه ارتباطی با خودآگاهی احساسی دارد؟ همه چیز به تمرکز کردن برمیگردد. این کار به ما امکان می دهد بیشتر از قبل روی چیزهایی مثل احساساتمان تمرکز کنیم. این دقیقا همان کاریست که در زندگی پر مشغله مان فراموشش می کنیم.

فقط کافیست کارهای ساده ای مثل قدم زدن در پارک، غذا خوردن یا هر کار دیگری را آهسته تر انجام بدهید. تحقیقات نشان می دهند حرکت آهسته نه فقط برای ذهن بلکه برای بدن ما هم مفید است. در حقیقیت، روانشناسی امروزی نشان می دهد که در حال حاضر کلینیک های درد از حرکت کند و آهسته به عنوان یک روش درمانی استفاده می کنند.

پیاده روی در طبیعت

حالا این سوال پیش می آید که آیا باید از شرکت در رشته های ورزشی سریع دست برداریم؟ نه! نیازی به این کار نیست؛ ولی مطالعات نشان می دهند که حرکات آرام (از جمله تمرین های یوگا!) می تواند به کاهش افسردگی، درد و ناتوانی کمک کند.

هنوز قانع نشده اید؟

خب باید بگوییم که کاهش سرعت حتی در بخشی از روز می تواند به ما اجازه بدهد روی احساساتمان تمرکز بیشتری کنیم. به جای اینکه وعده های غذایی تان را تند تند میل کنید یا در طول روز مدام در عجله برای رسیدن به کارهایتان باشید، سعی کنید کمی از این سرعت بکاهید.

شاید بپرسید این کار چطور به ما کمک می کند؟ با اینکه هنوز کاملا مشخص نیست، ولی ظاهرا حرکت آهسته در کاهش استرس و رسیدن به آرامش موثر است. این کار به نوبه خود به شما امکان می دهد تمرکز بیشتری روی احساساتتان داشته باشید.

5- نفس عمیق بکشید

شاید خیلی ساده به نظر برسد ولی نفس عمیق کشیدن فواید بسیار زیادی دارد. در واقع فعالیت هایی مثل یوگا و مراقبه اغلب روی روند تنفس عمیق تمرکز می کنند. این کار در پاکسازی ذهن شما موثر است و به نوبه خود باعث می شود تمرکز بیشتری روی احساساتتان داشته باشید.

یک حقیقت بامزه این است که ما انسان ها به طور متوسط حدود 23000 بار در طول روز نفس می کشیم. ما در بیداری زیاد به تنفسمان فکر نمی کنیم. تمرینات تنفس عمیق به شما امکان می دهد در لحظه زندگی کنید روی نحوه و دلیل احساسات خاصتان تمرکز کنید.

6- با یک مشاور یا درمانگر صحبت کنید

گفتگو با یک مشاور یا درمانگر به شما کمک کند تا از احساسات و افکارتان بیشتر مطلع شوید. این افراد آموزش دیده اند تا به شما کمک کنند با احساساتتان ارتباط برقرار کنید.

به عنوان مثال، اکثر اوقات ما سعی می کنیم از بروز احساسات منفی که ممکن است ناشی از تجربیات گذاشته باشد جلوگیری کنیم. یک درمانگر یا مشاور حرفه ای دانش و مهارت لازم را دارد تا به شما کمک کند احساس واقعی تان را درک کنید.

بهترین مشاورها در اینجا معرفی شده اند

در اصل این افراد در زمینه خودآگاهی احساسی تسلط دارند. آنها چنان شناخت عمیقی از احساسات و خودآگاهی دارند که می توانند به شما کمک کنند به مهارت خودآگاهی احساسی دست پیدا کنید.

هوش هیجانی و خودآگاهی

ممکن است شما هم متوجه شده باشید که هوش هیجانی و خودآگاهی خیلی شبیه هم هستند. ولی این را هم می دانید که این دو چه شباهت ها و تفاوت هایی با هم دارند؟

با اینکه هوش هیجانی (EI) و خودآگاهی به هم شبیهند، ولی بینشان تفاوت های آشکای هم وجود دارد. هوش هیجانی اصطلاحی گسترده است که به توانایی های مختلف مربوط به درک دقیق احساسات و ارائه یک واکنش و پاسخ مناسب و موثر اشاره می کند. هوش هیجانی شامل توانایی های مختلفی مثل شناخت احساسات خود و دیگران و تشخیص احساسات مختلف است.

روش قانع کردن دیگران (15 ترفند و 25 فوق ترفند)

در مقابل، خودآگاهی احساسی به توانایی شناختن چیزی که به آن فکر می کنید و چیزی که احساس می کنید مربوط می شود.

در نهایت اصطلاحی به نام خودشکوفایی (self-actualization) وجود دارد که شامل قدرت استفاده از توانایی ها به بهترین شکل ممکن است. برای دستیابی به خودشکوفایی به خودآگاهی نیاز دارید. شما اول باید خودتان را به خوبی بشناسید و بعد از توانایی هایی که دارید به نحو احسن استفاده کنید.

نقش خودآگاهی در دنیای امروز

پرورش و توسعه خودآگاهی برای تقویت هوش هیجانی در دنیای امروز اهمیت بسیار زیادی دارد. وقتی شما احساساتتان را درک می کنید، به جای اینکه آنها شما را کنترل کنند، شما احساساتتان را کنترل می کنید. این مساله به خصوص در دنیای مدرن امروز که هر چیزی می تواند باعث استرس شود اهمیت زیادی دارد. باید تمام تلاشمان را بکنیم تا به جای اینکه اسیر منفی نگری ها باشیم، ذهنمان را آزاد و روی چیزهای مثبت تمرکز کنیم.

بعد از خواندن این مطلب حتما متوجه شده اید که شما می توانید فکار و احساسات خود را کنترل کنید! به این مهارت خودآگاهی احساسی گفته می شود. خودآگاهی احساسی به شما کمک می کند تا در هر موقعیتی واکنش درستی نشان بدهید. وقتی احساساتتان را بهتر می شناسید و درک می کنید، می توانید افکار و اعمالتان را هم بهتر درک کنید. این مساله مانع از بروز واکنش های نامناسب و مخرب می شود.

در ادامه بخوانید: خودآگاهی چیست؟ چطور به خودآگاهی برسیم؟

میلاد حیدری

هدفم از راه اندازی سایت، آموزش هنر و مهارت های لازم برای هموطنان عزیزم در سراسر دنیاست. به امید روزی که آگاهی در بین هموطنانم فراگیر شود. سوالات خود را مطرح فرمایید در حد توان پاسخ خواهم داد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا